دکتر حسین شهیدزاده ( خطاط، نقاش، نویسنده ، مترجم و دیپلمات )

ساخت وبلاگ

دکتر حسین شهیدزاده (۱۳۰۱ – ۱۳۸۹)

دکتر حسین شهیدزاده دیپلمات، نقاش، مترجم و داستان نویس متولد شهر قم بود که در کتاب حاضر، ادای دینی به زادگاه خویش کرده است. وی عمیقا به زادگاهش وابسته بود و لحظه‌ای از آن منفک نمی‌شد. حتی نقاشی و نگاهش به معماری هم همان بود و عاشقانه از آن صحبت می‌کرد. کویر و حاشیه کویر را بسان جواهر می‌پنداشت و زیستن در آنجا را لذت بخش از هر جای دیگر در سراسر گیتی می‌دانست. روزگاری در شورآباد، که کثیری از نویسندگان و اهل قلم به تحسین آن لب گشوده‌اند، «تجسمی است پانورامایی و نورافکنی است ظلمت شکاف» که به زیبایی و با قلمی روان و خواندنی، در عین ذکر خاطرات تلخ و شیرین نویسنده از دوران کودکی‌اش، می‌کوشد جنبه‌های مثبت و منفی رفتار مردم و جامعه خود را ترسیم کند.
روزگاری در شورآباد، در کنار دو اثر دیگر نویسنده، یعنی: راه بی‌بازگشت (انتشارات اطلاعات، ۱۳۹۰) و رهاورد روزگار (انتشارات اطلاعات، ۱۳۹۵) سه‌گانه خاطرات شهیدزاده را تکمیل می‌کند.

http://qompajoohi.ir/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87/

**********

در تاریخ دوم اسفند 1352 بعد از برقراری دوباره رابطه دیپلماتیک بین ایران و عراق ایشان بعنوان سفیر جدید دولت شاهنشاهی ایران با نخستین سرویس هواپیمایی ملی ایران ( هما ) که به تازگی پروازهای جدید خود به عراق را از سر گرفته بود به بغداد پرواز کرد . سفیر عراق قبل از ایشان در اواسط پائیز به تهران آمده بود و کسی نبود جز « مدحت ابراهیم جمعه» .

دکتر شهیدزاده قبل از پرواز به عراق به حضور شاه رسید تا آخرین توصیه های شاهنشاه ایران را بشنود :

« ماموریت شما کار حساسی است . وظیفه اصلی و ماموریت شما اینست که به عراقی ها بفهمانید با ما شوخی نمی شود کرد ...

... ما قوی ترین کشور منطقه هستیم ...

... باید این واقعیت را به آنها تفهیم کنید ... »

شاه سپس چند دقیقه مکث کرد و در حال قدم زدم افکارش را مرتب کرد و ادامه داد : « من توانایی آن را دارم که ظرف بیست و چهار ساعت عراق را سر جایش بنشانم، اما نمی خواهم خون بی گناهان بی جهت زمین ریخته شود . میتوانم درسی به آنها بدهم که تا عمر دارند فراموش نکنند . ماموریت شما اینست که این مطلب را به آنها بفهمانید .

این سخنان شاه در حالی عنوان می شد که ایران و ارتش شاهنشاهی واقعا قدرت انجام این کار را داشتند .

دکتر شهیدزاده بعد از ورود به عراق حدود پانزده روز در حال مطالعه اوضاع بود چون هنوز رسما از طرف دولت عراق پذیرش نشده بود . دو هفته بعد از ورود نیمه شب از دفتر صدام به او زنگ زدند و سراسیمه اورا خواستند . موضوع این بود که دولت عراق در 14 اسفند طی عملیاتی به خاک ایران حمله کرده بود و روز بعد یک دسته از تکاوران ایرانی چند ده کیلومتر در خاک عراق پیشروی کرده 56 افسر و سرباز عراقی را به درک واصل کرده و عراق را به ترس انداخته بودند که پی آمد دستپاچگی نیمه شبانه صدام 36 ساله بود .

*******

دکتر شهید زاده در سال 1326 در زمان وزارت مرحوم علی‌اصغر حکمت در امور خارجه به استخدام وزارت خانه در آمد . ایشان در اواسط سال 1332 طبق ابلاغ مرحوم دکتر حسین فاطمی، وزیر وقت امور خارجه، مأمور خدمت در سفارت ایران در برن (سوئیس) شد.

شادروان حسین شهیدزاده ابتدا مدتی در شرکت ملی نفت و جاهای دیگر کار می‌کرده و پس از گرفتن لیسانس از دانشکده حقوق و استعفا از شرکت نفت در مهر ماه 1326 به عنوان کارآموز وارد خدمت در وزارت امور خارجه شد. ولی در فروردین 1329 برای انجام خدمت وظیفه به دانشکده افسری رفت و مدت یک سال و نیم به انجام خدمت وظیفه پرداخت سپس به امور خارجه بازگشت ... دکتر شهیدزاده خطی خوش داشت، نقاش بود،‌ تابلوهائی که از خانه پدری خود کشیده و در اطاق پذیرائی‌اش نصب شده معرف این استعداد اوست. وقتی اردشیر زاهدی سمت وزارت امور خارجه را به عهده داشت دستور داده بود نمایشگاهی از کارهای نقاشی کارمندان وزارت امور خارجه ترتیب داده شود. شهیدزاده چند تابلوی خود را در این نمایشگاه در معرض تماشا گذارد که مورد توجه قرار گرفت و جایزه‌ای هم به او داده شد.
شهیدزاده حضور ذهن داشت، بطوری که اگر کسی بطور شوخی حرفی یا سخنی به او می‌گفت بلافاصله پاسخ او را می‌داد. ....

.....شهیدزاده با ایرج پزشکزاد، نویسنده کتاب دائی جان ناپلئون، دوستی نزدیک داشت به خصوص که مدتی هر دو در سفارت ایران در وین (اطریش) همکار بودند.
پزشکزاد در نوشته‌های خود او را «حسین خان» خطاب می‌کرد و هر دو متقابلاً در بعضی از نوشته‌های خود از یکدیگر الهام می‌گرفتند. شهیدزاده علاوه بر نویسندگی ونوشته‌های طنزآمیز که «پیش‌خرید قبر» نمونه‌ای از آن‌ها می‌باشد در کار ترجمه از زبان فرانسه نیز دست داشت. نمونه ترجمه‌های او «تاریخ عقاید و مکتب‌های سیاسی از باستان تا امروز» می‌باشد. این کتاب را که نوشته دو نفر پروفسور کانتاناموسکا و دکتر کاستون بوتو است، شهیدزاده در سال 1363 ترجمه کرد و انتشارات مروارید با تیراژ زیاد آنرا چاپ و منتشر نمود.
شهیدزاده مانند هر انسانی خالی از عیب و نقص نبود، ولی روی هم رفته محاسنش به معایبش می‌چربید. بطوری که بعد از فوتش جای خالی او را دوستانش بطور محسوس حس می‌کردند.
شهیدزاده در اواخر عمر با دوستان خود کمتر حشر و نشر داشت و این بیشتر از آن جهت بود که به واسطه ناراحتی قلبی می‌خواست از بحث و گفتگوهائی که امکان داشت موجب عصبانیت او بشود احتراز جوید. فقط گاهی با استاد ایرج افشار و استاد عبدالله انوار و یکی دو تن دیگر در لواسان و بیشتر در تهران و منزل خود او جمع می‌شدند و یکی دو ساعتی از خاطرات گذشته و دیده‌ها و شنیده‌های روزگار در گذر عمر صحبت می‌کردند. شهیدزاده بعد از یک بیماری نسبتاً طولانی در صبح روز اول فروردین 1388 فوت کرد و در قم در گورستان شیخان به خاک سپرده شد. خداوند او را بیامرزد و روحش را شاد گرداند.


برچسب‌ها: دکتر حسین شهیدزاده, ایرج پزشک‌زاد, محمدرضا پهلوی, ایرج افشار

بیوگرافی...
ما را در سایت بیوگرافی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azadamirkhizia بازدید : 64 تاريخ : شنبه 11 شهريور 1402 ساعت: 18:15