آمنه نیکپور ( هلن استلماخ )

ساخت وبلاگ

هلن استلماخ (آمنه نیکپور)؛ (زاده ۱۳۱۰ شهر کراکوف لهستان؛ مرگ ۵ اردیبهشت سال ۱۳۹۶) تنها بازمانده لهستانی تبار از جنگ جهانی دوم در ایران بود. وی هنگام مرگ ۸۶ سال داشت ...

زندگی

هلن در لهستان به دنیا آمد. در جنگ جهانی دوم و در فاصله سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ هزاران لهستانی به اسارت گاه‌های سرد سیبریتبعید شدند. هلن استلماخ یکی از آنها بود که از اوان کودکی به همراه مادرش به سیبری تبعید شد. آنها نزدیک به دوسال در کمپی در سیبری بودند و پس از گذراندن دوران سخت در سیبری هلن به همراه مادر خود و جمعی دیگر از آوارگان لهستانی به ایران پناه آوردند. از آن پس هلن تمامی این سالیان در ایران زندگی کرد.

هلن استلماخ در ایران با محمدعلی نیک‌پور ازدواج کرد. بعدها همسر وی زندگی‌نامه هلن و خاطرات او از دوران جنگ و پس از آن را در کتابی به نام «از ورشو تا تهران» به چاپ رساند. این کتاب به زبان فارسی منتشر گردید.

اسارت و فرار از کمپ در ایران

به گفته هلن خانواده استلماخ مزرعه‌ای در شرق لهستان داشتند. پس از آغاز جنگ جهانی دوم که حمله آلمان به غرب لهستان را در پی داشت، گروه‌های بسیاری از آوارگان جنگ به مزرعه خانواده استلماخ پناه آوردند.

وی دربارهٔ اسارت و تبعید به سیبری گفت: «نزدیک سپتامبر سال ۱۹۴۰ میلادی، نیمه‌های شب، با ماشین سربازی، اهالی روسیه آمدند و گفتند آمده‌ایم شما را بگیریم. ملک ما تقریباً خراب شده بود. گفتند چون پدر تو افسر ارتش بود، شما را به مسکو می‌بریم.» هلن و خانواده اش توسط ارتش سرخ دستگیر و به تبعیدگاه در سیبری برده شدند. پس از گذشت نزدیک به دو سال تبعیدیان را آزاد می‌گذارند که به جاهای دیگر بروند.

هلن از ورودش به ایران گفت: «ایرانی‌ها خیلی محبت داشتند. این گیلک‌ها مرتب کلوچه و کشمش برای لهستانی‌ها می‌انداختند و با دیدن وضع ما همواره گریه می‌کردند. لهستانی‌ها هم گریه می‌کردند. عده‌ای زیاد مردند و آنهایی که زنده ماندند، سوار اتوبوس‌هایی شدند که راننده‌هایشان ایرانی بود. یکی از اتوبوس‌ها در مسیر رشت به تهران در رودخانه سپیدرود سقوط کرد و همه سرنشینان آن کشته شدند. انگار ما فقط برای گریستن و درد کشیدن خلق شده بودیم. امیدمان را اما از دست ندادیم، به ویژه آن که مادرم استوار و مصمم بود تا در برابر رنج‌ها پایداری کند. همه‌مان آرزوی بازگشت به کشورمان را داشتیم. سرانجام با همین اتوبوس‌ها به تهران رسیدیم.»

وی دربارهٔ فرارش از کمپ مخصوص لهستانی‌ها در تهران در سال ۱۳۲۱ خورشیدی که منجر به ماندنش در ایران شد گفت: «مادرم تصمیم گرفت از کمپ فرار کنیم. او به من گفت اگر در ایران بمانیم این امیدواری هست که روزی به ورشو برگردیم…»

کتاب از ورشو تا تهران

خاطرات هلن استلماخ در کتاب «از ورشو تا تهران» با قلم همسرش محمدعلی نیک‌پور به رشته تحریر درآمد. در این کتاب هلن داستان زندگی خود را اینگونه آغاز می‌کند: «امروز همه چیز برایم تمام شده و تبدیل به یک رؤیا گشته و جز حسرت و آه چیزی از گذشته نمانده است. اما می‌توانم داستان آن روزگار را قصه‌وار تعریف کنم».

هلن در این کتاب می‌گوید هنگام تسخیر ورشو، پایتخت لهستان، توسط ارتش سرخ، او و خانواده اش در شهر کوچک «هرودنو» در صد کیلومتری ورشو زندگی می‌کردند. روزی سربازان شوروی آن‌ها را وادار می‌کنند که خانه و زندگی خود را رها کرده و به تبعیدگاه در سیبری بروند. این واقعه در شبی سرد و تاریک از ماه سپتامبر ۱۹۳۹ رخ داد و هلن می‌گوید: «باید آماده حرکت می‌شدیم. ماشین‌ها و کامیون‌های باری نظامی روس‌ها در بیرون خانه منتظر ما بودند و سربازان روس فرصت را تنگ کرده و فریاد می‌زدند که حرکت کنیم. نمی‌دانستیم به کجا و برای چه خواهیم رفت. همه چیز شبیه یک کابوس بود. هزاران سؤال که هرگز برای آن‌ها جوابی وجود نداشت، در سرم می‌پیچید. از خودم می‌پرسیدم آیا دوباره به خانه قشنگی که در آن به دنیا آمده بودم، باز خواهم گشت؟....» در راه نیمی از تبعیدیان می‌میرند و هلن می‌گوید: «همه با خودشان می‌گفتند آن‌هایی که تلف شده‌اند، راحت شدند.»

پدر هلن را دستگیر کردند و اموال خانواده‌اش را به غارت برده‌اند. آوارگان لهستانی را با قطار باری مخصوص حمل حیوانات در هوای ۴۰ درجه زیر صفر به سوی سیبری بردند. هلن و مادرش نزدیک به دو سال در سیبری در بازداشت به‌سر بردند. هلن می‌گوید «ما نام روزها و تاریخ را گم کرده بودیم و از پنجره تاریک و سیاه دود گرفته تنها نور و روشنایی را از بیرون می‌دیدیم… آرزوی همه ما مرگ بود. دلمان می‌خواست قبل از مردن یک وعده غذای گرم می‌خوردیم».

پس از گذشت مدتی تبعیدیان را آزاد می‌گذارند که به جاهای دیگر بروند و فداکاری‌های مادر هلن که با زبان روسی آشنا بود، آن‌ها را نجات می‌دهد. آن‌ها وارد بندر انزلی می‌شوند و سپس به تهران منتقل می‌شوند و در کمپ‌های مخصوص لهستانی‌ها در تهران نگهداری می‌شوند. پس از مدتی صلیب سرخ تصمیم می‌گیرد که مهاجران را به کشورهای دیگر منتقل کند. در این وضعیت هلن و مادرش تصمیم می‌گیرند که از کمپ فرار کنند تا امیدهای بازگشت به لهستان را از دست ندهند.

این تصمیم منجر به ماندگاری هلن در ایران می‌شود. هلن استلماخ می‌نویسد «ایران را دوست دارم. اگر قلبم متعلق به لهستان است، اما تمامی وجودم به کشور ایران وابسته است و خود را یک ایرانی کامل می‌دانم و در وطن‌پرستی از دیگران کمتر نیستم». هلن خاطره آن روزهای تیره جنگ را اینگونه یاد می‌کند: «در این میان سهم ما چه بود و جریمه نابودی میلیون‌ها انسان، فلاکت و خفت ما اسیران لهستانی را چه کسی می‌داد؟»

درگذشت

وی پس از گذراندن یک دوره بیماری سخت صبح روز سه شنبه ۵ اردیبهشت در بیمارستان مصطفی خمینی در تهران درگذشت؛ و طبق وصیت خود در کنار مزار مادرس امیلیا در گورستان دولاب و در جوار هموطنان لهستانی خود دفن شد.

ایشان و آنا افخمی ( آنا بورکوفسکا ) و پیر کارلو(به لهستانی: Pierre Karlów) دروازه‌بان لهستانی الاصل که از مهاجران جنگ جهانی دوم در ایران بود، در دهه ۲۰ و ۳۰ پیراهن دوچرخه سواران و تاج را بر تن می‌کرد و اولین خارجی تاریخ استقلال محسوب می‌شود معروفترین لهستانی هایی هستند که ایرانی شدند پیر کارلو حتی از دروازه ایران دفاع کرد و ... یادشان گرامی

---------------------------

هلن استلماخ به روایت تصویر

بانو هلن استلماخ Helen Stelmakh (آمنه نیکپور) فرزند کازیمیر و امیلیا (زاده ۱۳۱۰ ه خورشیدی در شهر کراکوف لهستان، مرگ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۶ در شهر تهران) از آخرین بازماندگان مهاجر جنگ جهانی دوم در ایران

هلن استلماخ ۳ ساله در کنار پدرش کازیمیر در خانه کراکوف

بانو هلن استلماخ Halina Helena Helen Stelmakh در سال ۱۹۳۱ م (۱۳۱۰ ه خ) در شهر کراکوف (Kraków لهستانی ، Cracow لاتین) در جنوب کشور لهستان به دنیا آمد.

پدر هلن استلماخ، کازیمیر استلماخ Kazimir estelmakh که در کشور اتریش متولد شده بود فردی نظامی و سیاستمدار بود که مدت کوتاهی نیز به عنوان شهردار شهر کراکوف منصوب شده بود. وی پس از مرگ در آرامگاه خانوادگی استلماخ ها در شهر کراکوف دفن شد.

آرامگاه خانوادگی استلماخ در شهر کراکوف لهستان

بانو هلن استلماخ در صفحه ۲۴ کتاب “از ورشو تا تهران” چنین آرزویی کرده بود؛

...  همه در قبرستان خانوادگی استلماخ در شهر کراکوف مدفونند و این قبرستان خانوادگی با پلاک مخصوص هنوز جایی برای چند نفر دیگر از فامیل را دارد که من نیز دلم می خواهد پس از مرگ در کنار آنان آرام گیرم ...

مادر هلن استلماخ، بانو امیلیا استلماخ Emilia Estelmakh در سال ۱۸۹۸ م (۱۲۷۷ ه خ) در کشور اوکراین به دنیا آمد و به عنوان یک جنگ زده پس از تحمل مشقتهای فراوان در سال ۱۹۴۲ م (۱۳۲۰ ه خ) به ایران مهاجرت کرد.

امیلیا استلماخ در نهایت امر در سال ۱۹۸۳ م (۱۳۶۲ ه خ) در یکی از آسایشگاه های سالمندان شهر تهران بر اثر بیماری ذات الریه مرحوم و در آرامستان دولاب تهران مدفون شد.

آرامگاه امیلیا استلماخ Emilia Estelmakh

بانو هلن استلماخ در سال ۱۹۶۴ م (۱۳۴۳ ه خ) پس از یک سال آشنایی با محمد علی نیکپور خشگرودی ازدواج و نام آمنه نیکپور  را برای خود انتخاب کرد. وی دارای دو فرزند پسر به نام های رضا و رامین بود.

از بانو هلن استلماخ در سال ۱۳۸۷ در جشنی که در سفارت لهستان در شهر تهران برگزار شده بود به عنوان ۵ بازمانده لهستانی در ایران تقدیر و قدردانی شد.

بانو هلن استلماخ با کمک همسر و پسرش در سال ۱۳۸۸ کتاب خاطراتش را با عنوان “از ورشو تا تهران” منتشر کرد. این کتاب در ۱۶۹ صفحه به خاطرات غم انگیز یک بانوی مهاجر اسیر لهستانی مقیم تهران می پرداخت.

کتاب از ورشو تا تهران و مرور خاطرات هلن استلماخ – طرح شکیبا رحمانی

خانم هلن استلماخ در نهایت امر پس از تحمل یک دوره بیماری سخت در روز سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۶ در بیمارستان شهید مصطفی خمینی مرحوم شد.

خاکسپاری هلن استلماخ در آرامگاه دولاب در کنار مزار مادرش امیلیا

در نهایت امر با توجه به درخواست و وصیت بانو هلن استلماخ، پیکرش پس از تشییع از منزلش در حوالی میدان فردوسی به آرامستان دولاب شهر تهران انتقال و در صبح روز پنجشنبه ۷ اردیبهشت ماه در کنار مزار مادرش امیلیا آرام گرفت.

اعلامیه مجلس یادبود هلن استلماخ آمنه خاکپور

مجلس یادبودی نیز در روز نهم اردیبهشت در مسجد الجواد میدان هفت تیر برای این بانو برگزار خواهد شد. روحش آرام

خانواده هلن استلماخ؛ ایستاده از راست، رامین، همسر و فرزندش، رضا و همسرش. نشسته از راست؛ دختر رضا، محمدعلی نیکپور و هلن استلماخ سال ۱۳۹۴


برچسب‌ها: آنا بورکوفسکا, آنا افخمی, پیر کارلو, هلن استلماخ, آمنه نیکپور
بیوگرافی...
ما را در سایت بیوگرافی دنبال می کنید

برچسب : استلماخ, نویسنده : azadamirkhizia بازدید : 256 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 13:40