جعفر سلطان‌القرائی

ساخت وبلاگ
جعفر سلطان‌القرائی

(۱۲۸۳ش، تبریز ـ ۲۷ دی ۱۳۶۷، تبریز)

نسخه‌شناس، اندیشمند، محقق، خوشنویس، نقاش

 جعفر سلطان‌القرائی

جعفر سلطان‌القرائی در سال ۱۲۸۳ هجری‌شمسی در کوی دوه‌چی چشم به جهان گشود. در دوران کودکی قرآن مجید و برخی از متون فارسی و عربی را نزد پدر و برادرش ـ میرزا جواد سلطان‌القرائی؛ دانشمند، فقیه، نویسنده و از علمای بنام آذربایجان (۵ مهر ۱۲۸۰، تبریز ـ ۹ آذر ۱۳۷۶، تبریز) ـ فراگرفت و ضمن آموختن خط در محضر حاج میرزا محمدحسین مکتب‌دار، با کتاب و قلم مأنوس گردید و چندی بعد به تجارت روی آورد و مدت ۳۰ سال در شهرهای مختلف به داد و ستد پرداخت.

وی در شناخت نسخه‌های خطی و تشخیص اسناد و اوراق هنری و تاریخی، از متبحران کم‌نظیر روزگار بود و در زمان حیات خویش تعداد ۱۷۹ جلد از کتاب‌های بسیار نفیس خود را به کتابخانه مجلس اهدا نمود.

از آثار مطبوع این علامه بزرگ می‌توان به تصحیح، تعلیق، تحشیه و تدوین کتاب‌های زیر اشاره کرد:

روضات الجنان و جنات الجنان حافظ حسین کربلائی (۲جلد)، المحافل، و صدها عنوان مقاله و مطلب تحقیقی چاپ شده در مجلات یادگار، دانش، مهر، یغما و پیام نو.

اندیشمند و نسخه‌شناس بی‌همتا در سال ۱۳۵۸ هجری‌شمسی در بیمارستان پاستور نو بستری شد و پس از مدتی به زادگاهش بازگشت. اما از آن پس، همواره مریض‌الاحوال بود تا در شامگاه ۲۷ دی ۱۳۶۷ در تبریز چشم از دنیا بست و پیکر ارزشمندش در آرامستان وادی‌رحمت به خاک سپرده شد.

**********                   **********                    **********

«حاج ميرزا جعفر سلطان القرايى»، استاد فرهيخته و نسخه‌شناس برجسته، دومين فرزند شيخ ابوالقاسم مى‌باشد كه در سال 1322ق، در محله شتربان تبريز به دنيا آمد.

مادرش، سيده خانمى از سلاله ميرزا يوسف صدر الاشراف، از بنى اعمام ميرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانى و از شجره سادات حسينى بود.

وى قرآن، مقدمات و بعضى متون فارسى و عربى را نزد پدر و برادر بزرگ‌تر خود، آيت‌الله حاج ميرزا جوادآقا آموخت. در مجالس درس حاجى ميرزا ابوالحسن‌آقا انگجى، آقا سيد احمد خلخالى، حاج ميرزا على‌اصغرآقا ملك و آقا ميرزا رضى زنوزى به تلمذ نشست.

رسم‌الخط و خوشنويسى را از حاجى ميرزا محمدحسين مكتب‌دار، از شاگردان نامدار سيد حسين خوشنويس‌باشى و ميرزا عبدالرسول، منشى محكمه جد مادرى‌اشان ياد گرفت.

او عالمى عامل، محقق و هنرمندى ذوالفنون بود. در علم تاريخ، رجال و انساب استاد مسلم، در كتاب‌شناسى، خطشناسى و سبك‌شناسى، بى‌بديل، در خوشنويسى، هنرمند و در نقاشى، چيره‌دست و توانا بود.

وى مخصوصاً در شناخت نسخه‌هاى خطى و تشخيص اسناد و اوراق هنرى و تاريخى، از متبحران كم‌مانند روزگار بود، اما تواضع بيش از حد او اجازه نمى‌داد تا چنان‌كه شايسته اوست حرفى به ميان آيد و يا در جرايد نوشته شود؛ چرا كه هر وقت از او خواسته مى‌شد ترجمه حالشان در مجله يا جريده‌اى چاپ شود، متواضعانه مى‌فرمودند كه شرح حال امثال من در دفتر فراموشى بهتر.

وى در اواسط عمر خويش، با دختر دوم حاج ميرزا على‌خان سركارات كه از اعيان رجال زمان خود و صاحب مكارم اخلاق و محامد اوصاف بود، ازدواج كرد.

ايشان به تصحيح، تعليق و تحشيه «روضات الجنان»، تاليف حافظ حسين كربلايى تبريزى معروف به ابن الكربلايى دست يازيد و اين كار را در 10 سال به سامان رساند.

علاوه بر كتاب مذكور، ده‌ها مقاله تحقيقى در مجلات علمى و ادبى، از جمله مجلات يغما و يادگار از ايشان چاپ شده است.

كتاب «المحافل» از آثار ديگر استاد است كه تاكنون چاپ نشده، اما دهخدا در بخش رجال آذربايجان از اين كتاب استفاده كرده است. ايشان از همكاران دكتر معين در تدوين فرهنگ فارسى بود.

استاد هرگز داعيه‌اى در عرصه علم و ادب نداشت، اما مطالعات عميق وى در عرصه ادب فارسى و شناخت نسخه‌هاى خطى، از وى چهره‌اى صاحب‌نام و صاحب‌نظر ساخته بود. از اين نظر بود كه همواره، طرف شور و مشورت بزرگان علم و ادب قرار مى‌گرفت و استادانى چون دهخدا ، قزوينى ، عباس اقبال ، حاج اسماعیل امير خيزى، دكتر بيانى، مدرس رضوى، ماهيار نوابى، مجتبى مينوى و ديگر صاحبان فضل و ادب، با احترام از وى ياد مى‌كردند.

ايشان شامگاه روز سه‌شنبه 27 دى‌ماه 1367ش، برابر با 9 جمادى‌الثانى 1409ق، چشم از دنيا بست و وادى رحمت تبريز، پيكر نسخه‌شناسى بى‌بديل، محقق و علامه‌اى بزرگ را در دل خود جاى داد.

دو مقاله «محل قبر عزيزخان سردار كل»، «تجربة الأحرار و تسلية الأبرار» و مقدمه ايشان بر «روضات الجنان و جنات الجنان» از ديگر آثار ايشان مى‌باشد . 

http://wikinoor.ir/%D8%B3%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D8%8C_%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1

**********                     **********                    **********

زنده یادسلطان‌القرائی نسخه‌شناسی بی‌بدیل بود چنانکه اشارت رفت در این فن تنها مرحوم تربیت و عدة معدودی را با او قیاس کرده‌اند وقتی در اسلامبول که بقول خود باب عالی می‌گفتند و عاصمة دولت عظیمة برباد رفتة اسلامی، به سیر و سیاحت مشغول بودند از مدیر کتابخانه سلیمانیه که نزدیک به هفتادهزار نسخ خطی را در گنجینه‌های بی‌نظیر خود به یادگار دارد، شنیدم که: «روزی از روزها پیرمردی به کتابخانه مراجعه نمود. نسخه‌ای خواست چون به وجناتش دقیق شدم دریافتم که با شخص غریبة غریبی مواجه هستم هنوز پاسخ نگفته نسخة دوم را عنوان ساخت یقینم شد که با نسخه‌شناسی نکته‌سنج رو به رو هستم. دفتر کارم را در اختیارش قرار دادم و از آن بعد روزها و ساعت‌ها در مخزن کتابخانه به زیارتش مفتخر بودم. آری او را نسخه‌شناسی بی‌نظیر یافتم.» بارها شنیدم و دیدم که کتبی از پاکستان و کشمیر و افغانستان جهت تقویم ارائه می‌دادند و جویای کم و کیف نسخه می‌شدند. آقا پاسخ در خوری داده و صاحب نسخه را راه می‌انداخت. روزی صاحب کتابی بر سر چگونگی نوع کاغذ و جلد کتاب و صحافی آن اختلاف‌ نظری با ایشان پیدا کرد ولی او با حوصله و ارائة دلیل و شواهد، صاحب نسخه را قانع و مجاب ساخت. چون او رفت گفت : نسخه‌ای از کشمیر بود و به دویست هزار تومان می‌ارزید.

زمینه‌های دیگری که سلطان‌القرائی در آنها صاحب نظر و یدطولایی داشت خوش‌نویسی و نقاشی بود. «او مذهبی توانا و مجلدی زبردست بود، نقاشی‌های سیاه قلم وی لطف و شیوة خاص داشت. انواع خطوط نسخ و نستعلیق را زیبا می‌نوشت۹». خط را پیش حاجی میرزا محمدحسین مکتب‌دار از شاگردان نامدار میرسیدحسین خوش‌نویس باشی و میرزا عبدالرسول منشی محکمه جد مادریش صدرالاشرافی‌ها آموخت. بعدها خود صاحب خط و ربط خاص گردید و در گردآوری نمونه‌های مربوط سعی وافر به عمل آورد. و عمری در این راه صرف نمود مع‌هذا چه سهل و ساده این تابلو‌های ثمین و مجموعه‌های نفیس و نمونه‌های عتیق را در اختیار مشتاقان و علاقمندان قرار می‌داد. 
وقتی استاد فرزانه شادروان دکتر احمدتاج بخش که عمری در گروه آموزشی تاریخ دانشگاه تبریز به تعلیم و تربیت دانشجویان این رشته مشغول بود و گوشه‌ای از بار علمی دانشگاه تبریز را بردوش داشتند کتاب تاریخی خود ـ ایران در زمان صفویه- را می‌نوشت و در قسمت مربوط به هنر و صنعت به ارائه نمونه‌هایی از خط خطاطان آن عهد علاقمند شدند سلطان‌القرائی به پاس قدردانی از زحمات استاد نسبت به دانشگاه نوپای آن سال‌های تبریز قطعه‌هایی از آلبوم خط خود را در اختیار استاد قرار داد که جای جای در کتاب مذکور مشهود است زنده‌یاد مهدی بیانی مؤلف مجلدات گران‌مایة- احوال و آثار خوش‌نویسان «نستعلیق‌نویسان» خود از سلطان‌القرائی یاد نموده می‌نویسد: «دانشمند هنرشناس ارجمند، آقای سلطان‌القرائی، علاوه بر اینکه تمامی نفایس آثار هنری خود را به تدریج و تناوب در اختیار من گذاشته‌اند، بیش از همه کس مرا به تألیف و تکمیل و تسریع در امر طبع و نشر کتاب تحریض و تشویق فرمودند و غالباً «از نظر صائب خط ایشان برخوردار بودم، پیوسته سپاس‌گزار مهربانی‌ها و یاری‌های ایشانم.»۱۰ اطاق‌پذیرائی‌اش در تبریز که در واقع موزه‌ای را می‌ماند تا اطاق‌پذیرائی، سراسر مزین به تابلو و قاب نقاشی‌های نفیس بود و در این راستا با نقاشان هنرمند استادان زنده‌یاد میرمصور و مرتضی خان نخجوانی رسام و علی اکبر یاسمی مأنوس و مألوف بود. 
دردا و دریغا
در این ایام و روزگار، در نبود چنین بزرگان علم و دانش که هر یک در کویی از کوی‌های این شهر چون دانشکده‌ای پناهگاه جویندگان و سرایندگان طریق کمال و کفاء بودند دریغ از امروز که وقتی قریب به اتفاق این درها را بسته و کوفته می‌بینید دریغا گوی آن روزها هستی و اینکه کاش شاهد چنان بزرگانی نبودی! چنین خلاء‌هایی. 
سلطان‌القرائی با همه فضل و دانش و ساحت پاک و تمیز و صاحب شجره و انفاس طیبه و عنصر پر فیض و گرم و در واقع در زمان حیاتش سفینة علمی تبریز بودند که نمونه دانشمندان هر رشته و دسته را همراه خود قلماً و قدماً در سیر و حرکت آفاق معنویات و ذوق و جذبه و تجسس و تجلّی و پژوهش سوق می‌داد. سخن گفتن و قلم گردانیدن در مورد چنین انسان‌های والا و بالا و دانا به جز قلم فرسودن و خود ساییدن نیست. پس باید خستوان بود که: می نداند حال پخته هیچ خامر پس سخن کوتاه باید والسلام.
سه‌شنبه ۲۲ دی‌ماه ۱۳۹۴‏

از یادداشت های میرزا جعفر سلطان‌القرائی
معزالدین سلطان اویس‌بن شیخ حسن که ممدوح خواجه جمال‌الدین سلمان ساوجی و جمع کثیری از شعرا و فصحاست قبرش در نواحی تبریز در دهی که در عرف حاضر آنجا را «پینه شلوار» می‌خوانند در محلی که مردم آن دیار «زیوه گنبذ» می‌نامند درجنب مزار شیخ احمدبن حسن معروف به «بابا احمد» واقع است.
شیخ احمد یکی از علماء و عرفاء و زهاد و عباد اوائل قرن ششم هجری قمری است و تصانیف زیاد از او نقل شده و از آن جمله تفسیری است که خود آن مرحوم آن را پسندیده و بسیار نیکو شمرد. قبر شیخ در آن ناحیه بالخصوص نزد اهالی آن قریه معروف و مشار با لبنان است و از ازمنة سالفه مردم برای دعا و طلب حاجت آنجا می‌رفتند و از روح شیخ استمداد می‌نمودند. کلمة زبوه گنبذ بدون‌شک وریب محرف زاویه گنبذ است به معنی گنبذ زاویه و ظاهراً گنبد زاویه همان گنبد زاویة شیخ مذکور بوده که به مرور ایام منهدم و مندرس گردیده و بنا به روایت مؤلف «روضة اطهار» قبر پدر و جد شیخ بابا حسن و بابا نعمت نیز در همان محل است و چون شیخ احمد در قلوب مردم مقام و منزلت بزرگ بوده جوار تربتش را گرامی شمرده‌اند و بعضی از مشایخ و علماء و بزرگان مدفن خود را در جوار مزارش وصیت کرده‌اند و ظاهراً سبب دفن معزالدین‌سلطان اویس در آن محل نیز این معنی بوده.
نام قدیمی پینه شلوار را حافظ ابرو و غیاث‌الدین‌بن همام‌الدین «پیران شیروان» ثبت کرده‌اند و در بعضی از اسناد قدیمه نام آن ده را «شاد باد ارواح مشایخ» خواندم و نیز در بعضی جاها «شادباد مشایخ» و «شادباد» دیده‌ام و بعضی فخرالشعرا قطران آذربایجانی را منسوب به آن ده دانسته و با این شعر که در بعضی از نسخ دیوان قطران مذکور است استدلال نموده‌اند:
بنده را فریادرس شاها ز خصمی آنچنان
کایزد از خصمان تو را بی‌بانگ و فریاد آفرید
خدمت تو هم به شهر اندر کنم در جای غم
گرچه ایزد جان من در شادی آباد آفرید
که علی‌الظاهر بی‌وجه است.
اما «شادآباد» و «شادی‌باد» و یا «دلشاد‌آباد» ظاهراً با این اسم ده‌هائی در بعضی شهرها بوده است و مسلماً وجه تسمیة این قبیل قراء غیر از قریة مبحوث عنه است و هکذا «شاوا» که یکی از محلات تبریز است غیر از این ده است و شاوا حتماً محرف شاه آباد است به قرینة وزیر آباد که جنب همان محله واقع است.‏

http://manuscripts.ir/fa/component/content/article?id=3449


برچسب‌ها: جعفر سلطان‌القرائی, تبريز, آرامگاه وادی رحمت شهر تبریز, میرزا جواد سلطان‌القرائی, اسماعيل اميرخيزي
بیوگرافی...
ما را در سایت بیوگرافی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azadamirkhizia بازدید : 202 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1396 ساعت: 23:03